به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

تکیه گاه اخلاق

قال الاستاذ: عقیده خوب باعث پیدایش اخلاق خوب است عقیده بد باعث پیدایش اخلاق بد است اگر کسی عقیده خوب داشت احیاناً گرفتار برخی از رذایل اخلاقی شد ذات اقدس الهی درمان می‌کند ولی اگر دارای عقیده بد بود و مبتلا به اخلاق زشت شد خدا مدتی مهلت می‌دهد تا او خود را اصلاح کند اگر اصلاح نکرد افزایش پیدا می‌کند.


اگر کسی  موحّدانه نظام را نگاه کرد این سعی می‌کند تا آنجایی که ممکن است وارسته زندگی کند نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد و اگر احیاناً ـ خدای ناکرده ـ لغزید خدای سبحان که مورد اعتقاد اوست لطفی می‌کند و او را درمان می‌کند. خدا درباره این گروه فرمود: ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ﴾ اگر در درون دل اینها مشکل اندیشه ای مانند شکّ و شبهه بود و یا مشکل انگیزه ای مانند حسد و کِبر بود، ما اینها را جرّاحی کرده، قلب اینان را شفاف و تطهیر می‌کنیم آن‌گاه وارد بهشت خواهند شد چون هیچ کس با قلب آلوده به بهشت نمی‌رود.


خیلی‌ها که گرفتار رذایل اخلاقی هستند برای این است که بنیان مرصوص و محکمی ندارند که آن عقیده توحید باشد؛ بلکه با خرافات زندگی می‌کنند ،با شانس و بخت و اتفاق زندگی می‌کنند. و اگر کسی دارای چنین عقیده‌ بدی بود، باید بداند که بیماری خطرناکی در درون او سرایت کرده و هر روز رو به افزایش است.

بنابراین اخلاق, تکیه‌گاهش اعتقاد است اگر ـ ان‌شاءالله ـ عقیده طیّب و طاهر و توحیدی بود امید نجات است و اگر ـ خدای ناکرده ـ الحادی بود امید نجات نیست این است که خود ما باید در هر لحظه‌ای محاسب و رقیب خودمان باشیم.

قم ماندن

قال الاستاذ: سرزمین‌ها همه یک طور نیست، قم برکت و نورانیت خاصی دارد، جواهر را که در قم مطالعه می‌کنیم مشکلات علمی آن به راحتی برای انسان حل و صفحات آن به راحتی خوانده می‌شود، اما همین کتاب را در جای دیگر باید سطر به سطر مطالعه کنیم، این برکت وجود ندارد، وجود مبارک حضرت معصومه(س) برکات بسیاری دارد، وجود مراجع و بزرگان سبب آثار فراوانی شده است؛ این نشان می‌دهد که سرزمین‌ها متفاوت است.
 البته این مطلب دلیل بر این نمی‌شود که روحانیان در قم بمانند « وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ»، این‌جا خوب یاد بگیرند و بروند در سرزمین خودشان مطالبی را که یاد گرفتند پخش کنند، آنجا حوزه علمیه درست کنند و دیگران را تشویق کنند که به قم بیایند و طلبه بشوند، این رفت‌وآمد سبب می‌شود که جامعه، دین و نظام محفوظ شود، طلاب هر جا رفتند اولین کارشان تشکیل یک حوزه علمیه است، تنها حافظ دین مردم همین روحانیت و مسجد و حسینیه است، و اکنون نیز به برکت امام(ره) و شهدا این فرصت هست، پیش از این اگر می‌گفتند که «اطلبوا العلم ولو بالصین» اکنون باید علم را در قم یاد گرفت، بیش از 70 ملیت در قم می‌آیند و علم را فرامی‌گیرند.

اسوه توریث نه اسوه تدریس

قال الاستاذ: اسوه بودن انبیاء و ارث بری ما به این نیست که در حوزه و دانشگاه درس بخوانیم، خیلی ها درس می‌ خوانند و وارث نمی‌شوند.

قرآن کریم که نام مبارک انبیا (علیهم السلام) را می‌برد در بخشی به عنوان قصّه نقل می‌کند که مربوط به گذشته است و برای ما به عنوان پند و اندرز و آشنایی با سنت الهی قابل طرح و استفاده است؛ و گاهی هم تعبیر قرآن کریم این است که انبیاء (علیهم السلام) همچنان زندهاند و قدوه اند, الگویند و اسوه اند و شما باید به آنها تأسی کنید.

اگر خدا، انبیاء را به عنوان اسوه معرفی کرد، آنها هم به گونه ای زندگی کردند که زمان و مکان نمی‌شناسند؛ برای اینکه اگر آنها طرزی زندگی می‌کردند که مخصوص زمان و زمین معین بود، نمی‌توانستند برای آیندگان اسوه باشند. پس به آنها آموخت طرزی زندگی کنند که اسوه آیندگان باشند و به ما هم فرمود شما هم به آنها تأسی کنید و این کار شدنی است.

علماء این راه تاسی را رفتند و از آنها ارث بردند.
«العلماء ورثه الانبیاء»، از این حدیث شریف مشخص می شود که اسوه آنها، اسوه توریث است نه تدریس؛ و ارث هم پیوند لازم دارد، تا پیوند نباشد وارث از مورث ارث نمی‌برد.

این پیوند زدنها را هم طبق تعبیر برخی از حکما(رضوان الله علیهم)، قرآن مشخص کرده است. فرمود یک سلسله معارفی را خدا به انبیا داد که دسترسی افراد عادی به آنها ممکن نیست. اما یک سلسله کارهایی انبیا کردند که به آن مراحل نزدیک شدند و این کارها را وارثان انبیا هم می‌توانند بکنند تا از آنها ارث ببرند. همین جریان اربعین کلیمی، جریان غار حرا رفتن پیغمبر و انزوای دوران اول زندگی ابراهیم خلیل، از این قبیل است.


ما با شنیدن درس از راه گوش، با مطالعه کتاب از راه چشم و گفتن درس از راه زبان، بخواهیم ارث ببریم این بسیار سخت و راه دوردستی است.

آن علمی که اساس است و انبیاء را اسوه ما قرار می‌دهد و ما را وارث آنها قرار می‌دهد همان است که از دل به زبان بیاید نه از زبان به دل. چرا که اگر علم از قلب به زبان بیاید، می‌شود مشهود نه مفهوم، آن وقت با تزکیه، عمل صالح وهزارها برکاتی که مال علم است همراه خواهد بود.
 
این راه شدنی و رفتنی است. همانطور که ملائکه باسوادند در حالی که می دانیم درس و بحثی نخوانده اند چرا که علوم شان شهودی و حضوری است نه حصولی ، همان راه برای انسان هم هست. و چون انسان روح مجرد را هم دارد، شایسته است که با علم شهودی عالم بشود و چنین علمی حتی با تامه موت نیز از یاد انسان نرفته و در برزخ نیز با انسان خواهد بود.

پاسخ استفتا

چهارشنبه 6 دی1391 ساعت: 8:48 توسط:مهدی
با سلام و عرض خسته نباشید. سوالی داشتم
در دانشگاه، استاد درس عربی به دانشجویان متونی را برای ترجمه داده است که چگونگی ترجمه در نمره آن درس موثر است. اگر دانشجو خود ترجمه نکند و به مترجمی بدهد آیا اشکالی دارد؟ پولی که آن مترجم می‌گیرد چطور؟
با سپاس

************************

سلام : اگر تقلب صدق کند اشکال دارد.

دستور سجده به حیوان

قال الاستاذ: خدای متعال فرمود ما بازیگر نیستیم و شما هم اگر می خواهید به اخلاق الهی متخلق شوید بازیگر نباشید، ‌بازی چند ساعتی برای رفع خستگی عیب ندارد اما نه کسی را بازی بدهید نه خود به بازی سرگرم شوید، ‌آن وقت این عالم می شود حق و انسان محقق هم متحققانه زندگی می کند، از وجود مبارک امام صادق سلام الله علیه سؤال کردند امام بعد از شما کیست؟ ‌فرمود «من لا یَلهُوا و لا یلعب» کسی که اهل بازی نیست،‌ طولی نکشید وجود مبارک امام کاظم سلام الله علیه وارد شد که بچه بود و بره ای به همراه داشت به این بره می فرمود «اُسجُدی لِرَبِّکِ»، وجود مبارک امام صادق علیه السلام این کودک را در بغل گرفت و فرمود «بِأبی من لا یلهُوا و لا یلعب» درست است که گوسفند با افراد عادی حرف نمی زند ولی با ولی الله حرف می زند،‌ ولی الله هم می تواند به او دستور دهد،‌ این ها حاضر نیستند حیوانات را بازی بدهند چه رسد به جامعه انسانی.

تقدیمی به حضرت عزرائیل (ع)

قال الاستاذ:‌ ملائکه هم چندین درجات دارند،‌ یک عده حاملان عرشند مثل جبرئیل علیه السلام که به قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل می شود «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ، عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ» معلوم می شود یک راه دیگری هست،‌ بعد ملائکه درجات بعدی هستند تا برسد به ملائکة‌الارض،‌ فرشته هایی که مأمور ارض اند ـ‌ مثل آنهایی که به فرموده امام سجاد علیه السلام که هر قطره باران را فرشته ای همراهی می کند ـ اینها دیگر فرشته حامل عرش نیستند، ‌در جریان فطرس هم در زیارت سوم شعبان سیدالشهداء‌سلام الله علیه نام فرشته نیامده و سخن از فطرس است،‌ اگر روایتی بود که یک مَلَکی معصیت کرد جزء ملائکه بهشت و خازن جهنم نیست که «لا یَعْصُونَ اللَّـهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ»، جزء ملائکه ای نیست که «بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ، لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»،‌ اینها از ملائکه درجه هشت و 9 هستند، ‌اگر از این گروهِ ملائکه عده ای سخن ابراهیم سلام الله علیه را متوجه نشوند مشکلی نیست چون جبرئیل و میکائیل علیهماالسلام که نیستند،‌ دسترسی به آن ذوات قدسی هم کار هرکسی نیست، ‌برخی از بزرگان و مشایخ ما روزی یک مقدار عبادت انجام می دادند و به پیشگاه حضرت عزائیل سلام الله علیه تقدیم می کردند که توفیق پیدا کنند در زمان مرگ آن حضرت را ببینند و آسان جان دهند،‌ مگر آن حضرت برای هرکسی می آید؟ اوحدی از مؤمنان هستند که حضرت عزائیل سلام الله علیه جانشان را می گیرد ما بقی بدست اعوان و انصار اوست.