مثالی
مرحوم آخوند در کفایه دارد که اگر کسی تشنه بود یک مقدار آب شور و آب
آلوده به او دادی این معده اش پر میشود ولی عطشش برطرف نمیشود اینکه دیگر
نمیتواند آب بخورد اگر آب بخورد بالا میآورد اما سیراب نشده و تشنه است
این برای غذای ظاهری، غذای باطنی فکر ما مغز ما که دیگر اقیانوس نیست که
بالأخره محدود است با چهارتا سریال با چهارتا حکایت یا چهارتا قصّه با
چهارتا خواب با چهارتا خوابنامه این را پر کردیم این دیگر اهل علم نمیشود
مگر آدم هر حرفی را میزند هر قصّهای را میخواند هر روزنامهای را میخواند هر سریالی را میبیند
خب وقتی دید پر میشود دیگر با کاه آدم این چمدان قیمتی را پر کرده آن وقت
دیگر جا نیست بالأخره اخبار را آدم گوش میدهد دیگر این هر چه که نشان
دادند آدم گوش نمیدهد بالأخره فرصتی برای مطالعه هست.
بعضی
از بزرگان در آن عهدنامهشان نوشتند که ما عهد کردیم قصّه نخوانیم قصّه نه
امر علمی دارد نه قابل نقل و انتقال است این همه علومی که به وسیله قرآن و
اهل بیت(ع) آمده شما این صد جلد بحار را بالأخره کجا میتوانید پیدا کنید
وقتی آدم با خیل از این نوشتهها یا سریالها یا فیلمنامهها و مانند آن
مأنوس شد این مثل تشنهای است که آب شور بخورد دیگر جا برای آب گوارا نیست
ولی عطشش همچنان هست
جریان عقلانیّت و معنویّت مثل میوه و درخت است که معنویّت میوه درخت عقلانیّت است ملّتی که از نظر عقلانیّت ضعیف باشد هرگز به معنویّت راه پیدا نمیکند.
عقلانیّت
از مرحله ضعیف شروع میشود تا به قلّه عالی برسد ضعیفترین مرحله عقلانیّت
که پایین ترین مرحله معرفتشناسی است عبارت از معرفت حسّی و تجربی است.
بعد از معرفت حسّی و تجربی، معرفت نیمهتجربی است که در ریاضیات مطرح است
سپس معرفت تجریدی، معرفت تجریدی غیر از تجربی است، معرفت تجریدی مطرح است
که در فلسفه و کلام از او استفاده میشود. معرفت تجریدی هم یک مرحله میانی
دارد و یک مرحله اوج.معرفت تجریدی میانی در فلسفه و کلام مطرح است.
معرفت
تجریدی ناب خالص در عرفان نظری مطرح است قلّه همه این معارف، معرفت شهودی
است که معرفت شهودی در عرفان عملی و شهودی مطرح است. کسانی که معرفت آنها
به حدّ ریاضی رسیده بود دانش ریاضی را ملکه علوم میپنداشتند. ولی وقتی از
مرحله نیمهتجربی گذشتند به قلمرو معرفت تجریدی رسیدند میفهمند آنچه را که
قلّه میپنداشتند نیمهراه بود.
اگر کسی این معارف چندگانه
معرفتشناسی و مدارج را طی کند یا با معرفت تجریدی فلسفی آغاز و انجام عالم
را میفهمد یا با معرفت شهودی مدیر و مدبّر این جهان را مشاهده میکند یا
با عرفان خدا را میشناسد یا با برهان خدا را میفهمد و مییابد که این
مثلث یعنی انسان، جهان، پیوند انسان و جهان حکیمانه خلق شد و معرفت خود را
مادام و پویا و جاودان مییابد زیرا قضایای کلی نه زمان دارند و نه زمین چیزی که منزّه از زمان و زمین است
مبرّای از آزمایشگاه و قسمتپذیری و تفکیک و تجزیه است. این مرگبردار
نیست. الآن از شما بپرسند که قانون علیّت چند ساله است؟ یا این قانون چه
وقت میمیرد؟ پاسخ میدهید که این مرگپذیر نیست. غالب مسائل ریاضی از این
قبیل است و جان ما این معارف منزّه از مرگ را مییابد پس جان ما مرگپذیر
نیست و این بدن است که گاهی زنده است و گاهی مرده.
بسیاری از مردم از دیدن عزرائیل علیه السلام محرومند بلکه ملائکه دیگری که حفظه و زیر مجموعه او هستند را مشاهده می کنند. فقط اوحدی از موحدان و مسلمانان هستند که با عزرائیل علیه السلام ارتباط دارند و توسط او قبض روح میشوند.
سابق که تخدیر و بی هوش کردن نبود، کشیدن دندان خیلی سخت و درد آور بود. چون یک موجود زنده ای را می خواستند بی روح کنند. در هنگام مرگ هم همین طور است؛ روح را از تمام اعضای بدن بیرون می کشند و بی هوش کردنی هم در کار نیست لذا خیلی سخت است. اما اگر کسی مدهوش باشد ـ و مدهوش غیر از بی هوش است ـ یعنی حواسش جای دیگری باشد، این درد را احساس نمی کند. گلی شبیه گل یاس به او می دهند که با بوییدن آن همه خاطرات و تألماتش از بین می رود و مدهوش می شود.
اگر جناب حرّ در بهشت یادش باشد که چه بی ادبی انجام داده خجالت می کشد. اما او اصلا یادش نخواهد بود؛ چرا که در بهشت غصه راهی ندارد. حتی اگر حضرت نوح (ع) در بهشت یادش باشد که پسری دارد و در جهنم در حال عذاب است، نگران و ناراحت می شود که البته این ناراحتی ها در بهشت وجود ندارد.
اگر تبهکاران که با توبه بخشیده
شده و از باب توبه وارد بهشت میشوند یادشان باشد که در دنیا چه کردهاند،
شرمنده میشوند. ولی هرگز یادشان نخواهد افتاد چرا که عیش آن ها در بهشت
ناقص میشود.
آیات بهشت و جهنم، علاوه بر اثر فقهی و تبشیری و
انذاری، اثر عمیق معرفتی، علمی و اعتقادی دارد. اگر بدانیم طبق آیات شریفه،
در قیامت، آسمان ها و زمین دگرگون می شوند ولی بهشت و جهنم تغییر نمی
کنند، این سؤال برای ما پیش می آید که بهشت و جهنم در کجا قرار دارد؟
آیه
شریفه «لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم؛ اگر علم الیقین داشتید، الآن
جهنم را می دیدید»، ناظر به همین معنا است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
در معراج وارد بهشت شده و جهنم را هم دیده است. اگر انسان این بهشت و جهنم
را بشناسد، یقینا حتی در خاطرات خود هم مراقبت میکند چه رسد به اعمال.
برای شنیدن کلیک نمائید.
*************************
اگر کسی مشغول نماز بود و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)به او دستور کاری را دادند ؛ آیا او باید نماز را ادامه دهد یا امر پیامبر را اطاعت کند؟
مطلب آن است که دین فقر را برداشت. آن دعای معروفی که مرحوم کلینی در جلد پنج کافی در کتابالمعیشه نقل کرد این است: «اللهمّ بارِک لنا فی الخُبز و لا تُفَرِّقْ بیننا و بینَه فلولا الخبزُ ما صلّینا و لا صُمْنا و لا ادَّینا فرائضَ ربّنا» عرض کرد(پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله) خدایا! بین نان مسلمانها و خود مسلمانها فاصله نینداز مستحضرید که منظور از نان همان بحثهای اقتصادی است مالِ مردم است عرض کرد بین مردم و اقتصاد فاصله نینداز زیرا ملّتی که با اقتصادش فاصله داشته باشد با مال فاصله داشته باشد فقیر باشد دینداری آن ملّت مشکل است «فلولا الخبز ما صلّینا و لا صُمنا و لا ادّینا فرائض ربّنا» با اینکه خود حضرت و اصحاب خاصّش چند سال در شِعب ابیطالب آن محاصره و تحریم را تجربه کردند وگرنه تودهٴ مردم دینداری آنها با فقر بسیار سخت است این از بیانات نورانی پیغمبر است که مرحوم کلینی نقل کرد.
.......فرمود(ذات اقدس اله) این اموالی که شما دارید میدهید حقّ مسلّم بیتالمال است نه مالِ شما, شما از کیسهٴ خودتان نمیدهید (این یک) و مادامی که این مال را ندادید آلودهاید (این دو) و این مال به وسیلهٴ رهبران الهی از شما گرفته میشود تا شما پاک بشوید (سه) نگویید ما رفتیم مالمان را پاک کردیم, رفتید خودتان ـ خودتان یعنی خودتان ـ را پاک کردید.
در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» به این صورت فرمود, فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا﴾ فرمود زکات را که مصارف هشتگانه دارد از اینها بگیر که این صدقهٴ واجبه اینها را پاک میکند قبلاً آلوده بودند. آن نکته لطیفی که مرحوم شیخ طوسی و همفکرانشان داشتند این بود که این جملهٴ ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ در محلّ نصب است تا صفت باشد برای صدقه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ که ﴿تُطَهِّرُهُمْ﴾ این صدقه اینها را پاک میکند. خب اگر کسی وجوهات را ندهد از نظر دین آلوده است این میخواهد خودش را پاک کند; یک وقت بدن آلوده است میگویند برو غسل کن یک وقت روح آلوده است میگویند برو وجوهاتت را بده.
راه صحیح دین شناسی آن است که پژوهشگر از طریق عقل و با بحثهای کلی حکمت و کلام، جهان و انسان را بشناسد و نیاز جامعهٴ بشری را برای تربیت، از راه ماورای طبیعت بررسی کند. همچنین تجرد روح و جاودانه بودن آن را بررسی کند و بداند که دین، عهدهدار تغذیهٴ جان ملکوتی انسان است و نیز انسان را از بیکران تا بیکران به فیض خدا مرتبط می کند تا بداند که دنیای مطلوب در برابر آخرت محدود است و نیز بداند احکام دینی تأمین کنندهٴ نیازهای دنیایی او محدود است و آن بخشهایی را که برای تأمین نیازهای نامحدود بشریت است و به جان ملکوتی انسان و آخرت او مرتبط است، از نظر دور ندارد.
اگر انسان از راه برهان عقلی محضْ دین را شناخت، میتواند تشخیص دهد که کدام دین، حق یا باطل است و دیگر نمی گوید
که همهٴ ادیان حقّ است یا هریک از ادیان، «فیالجمله» حق است یا حقِّ مطلق
نزد همگان است یا حقِّ مطلق نزد هیچکس نیست و هر کس گوشهای از حق را
گفته است.